روستای قلات شیراز ( همه آنچه پیش از رفتن باید بدانید)

روستای-قلات-شیراز

روستای قلات شیراز

اردیبهشت بود و ما طبق عادت هرساله به شیراز سفر کرده بودیم و با تعریف‌های پرآب‌وتاب خواهر مجید از روستای قلات به عنوان دهکده‌ای کوهپایه‌ای با سه آبشار و باغ‌‌های خرم و درختان سربه‌فلک‌کشیده، مصمم شده بودیم از این بهشت رویایی دیدن کنیم. از شهر شیراز به سمت سپیدان (جاده اردکان) که حرکت کردیم، ۲۵کیلومتر اول مسیر خوب و هموار بود اما با دیدن تابلوی «قلات» چندکیلومتر آخر تا خود روستای قلات، جاده خاکی و بی‌کیفیت بود اما ما با اشتیاق به مقصد فکر می‌کردیم.

 

خانه های روستای قلات

 

مجید که روی سنگفرش‌های اطراف روستا ترمز زد اول پیاده شدم و هوای تازه‌اش را توی ریه‌هایم کشیدم. مردی جوان با موهای بور و چشم‌های روشن آنجا بود که گفت برای حفظ آثار تاریخی و طبیعت بکر قلات فقط اهالی روستا مجاز به تردد با ماشین هستند. کمی صحبت کردیم و قرار شد احمدآقا ما را در گردش یک روزه از روستای گردشگرپذیر و توریستی قلات راهنمایی کند. مجید غرولندکنان کوله را برداشت و من دست پسر کوچکم را گرفتم تا برویم ببینیم روستایی که به ثبت ملی و نیز یونسکو رسیده چه چیزی در خود دارد.

 

روستای قلات شیراز

 

گردش در میان کوچه‌باغ‌های تاریخی روستای قلات

در مسیر، دنیایی از رنگ‌ها پیش رویمان بود. گوشه و کنار روستا چند آسیاب آبی قدیمی دیدیم و عکس یادگاری انداختیم. به پیشنهاد مجید در یکی از کافه‌های روستا که نمای سفالین زیبایی داشت، یک لیوان دمنوش از گیاهان خودروی بهاری قلات خوردیم و طعمش زیر زبانمان ماند. همانجا چند جوان داشتند برای مراسم عروسی تمرین چوب‌بازی می‌کردند. احمدآقا گفت: «در عروسی‌های قلات خانم‌های روستا یک نوع هم آوایی به نام واشنگ دارند و ضرب و ویلون و سرنا و دهل عنصر لاینفک جشن‌های قلات است».

 

باغ های قلات شیراز

 

دیوارهای سنگچین باغها را طی کردیم و به کلیسایی رسیدیم که در میان درختان سر به فلک کشیده خودنمایی می‌کرد. کلیسا در فاصله زمانی جنگ جهانی اول و دوم برای عبادت مسیحیان روستا ساخته شده بوده است. احمدآقا گفت: «کلیسای قلات مربوط به دوره پهلوی اول است و در آبان ۱۳۸۲ به ثبت آثار ملی ایران رسیده است». متاسفانه این کلیسا در بی‌توجهی میراثی‌ها در وضعیت مناسبی به‌سرنمی‌برد و بیشتر قسمت‌هایش تخریب شده بود اما هنوز شکوه و صدای ناقوسش برایم قابل تصور بود.

فضای دلچسب و رویایی قلات در بهار شبیه جشنواره شکوفه‌های گیلاس در ژاپن بود. باغ‌های وسیع با درختان کهنسال و پربار هوای خنک و حال عجیبی به ما داده بود. گردو، بادام، انجیر، آلو، زردآلو و کلی میوه‌های نارس دیگر روی شاخه‌ها بود که دهانم را آب انداخت. گفتم مجید سال بعد به جای بهار، تابستان بیاییم که حسرت میوه ها روی دلم نماند. احمدآقا هم حرفم را تایید کرد و گفت: «تابستان در اوج گرما باز هم روستای قلات هوای مطبوعی دارد و پاتوق خود شیرازی‌ها هم هست. پاییز هم خیلی‌ها برای عکاسی می‌آیند. حتی زمستان هم قلات طرفدارهای خودش را دارد».

 

آبشار روستای قلات

 

زیبایی‌های روستا و منظره خانه‌های پلکانی‌اش که لابلای درخت‌های سبز قدیمی پنهان شده بود نمی‌گذاشت خستگی را احساس کنیم. روستای قلات کاملا زنده بود. بافت قدیم روستا کمی متروکه شده بود و خانه‌های نوساز مدرن جای خانه‌های خشتی از جنس  گچ، سنگ و چوب را گرفته بود اما قلات همچنان هویت خود را حفظ کرده و شلوغی روستا و جمعیت  ۷۰۰۰ نفری‌اش خبر از رونق زندگی در قلات می‌داد.

از میان کوچه‌های پرپیچ و خم با جویبارهای زلال می‌گذشتیم که احمدآقا گفت: «چند قرن پیش که پدران ما اینجا سکونت داشتند و در پای کوه سرخ برای خودشان از خشت و گل خانه می‌ساختند نمی‌دانستند یک روزی قلات اینقدر محبوبیت پیدا می‌کند.» وی با خوشحالی ادامه داد: «که تازه الان اردیبهشت است شما اگر تابستان بیایید اینجا خیلی شلوغ‌تر است.»

 

کوه های قلات شیراز

 

پسرم راهپیمای خوبی نبود و بین بغل هرسه‌مان می‌چرخید. کمرم که درد می‌گرفت با خودم می‌گفتم آخه با بچه سه ساله سفر رفتنت چی بود دختر! ولی شور و ذوق امیر از دیدن فضای سرسبز روستا را که می‌دیدم نظرم عوض میشد.

با راهنمایی احمدآقا از گورستان قدیمی، قلعه قزل ارسلان، موزه مردم شناسی و بازار قدیمی سنگفرش شده قلات هم دیدن کردیم. قلعه قزل ارسلان بالای کوه قلات بود و آثار خرابه‌هایی از آن برجای مانده بود. اهالی روستا معتقدند که قلعه متعلق به اتابکان فارس بوده است. سعدی درباره این قلعه گفته است:

 قزل ارسلان قلعه‌ای سخت داشت 

که گردن به الوند بر می‌فراشت

 

خانه های روستای قلات


 

همان دیوارهای از جنس گچ و سنگ و ساروج که رو به ویرانی‌ بودند نشان از تمدنی قدیمی دارد که قدمت آن به دوره هخامنشیان و اشکانیان برمی‌گردد و چون در دوره سلجوقیان برج و باروهای آن بازسازی و مورد استفاده مجدد قرار گرفته به قلعه قزل ارسلان معروف شده است.

در بازار قدیمی قلات چند مغازه کوچک محصولات لبنی محلی داشتند. کره، شیر، کشک و پنیر که حاصل دسترنج دامداران خود روستای قلات بود. چند جا هم صنایع دستی مثل سبد دستبافت، گیوه، مشک و لوازم چوبی می‌فروختند. بازارشان هم گرم بود چون جز ما گردشگران زیادی آنجا بودند. سوغات مختصری برای خانواده خودم و مجید خریدیم و تصمیم گرفتیم بعد از ناهار و کمی استراحت، دوباره برای دیدن آبشار و رودهای قلات دل به راه بسپاریم.

 

سوغات روستای قلات

 

اقامتگاه‌ها و رستوران‌های روستای قلات

هتل مونت، مهمانخانه سرو و اقامتگاه بومگردی کوهستان می‌توانست یکی از انتخاب‌های ما برای استراحت باشد. حتی برای سرو غذا هم حق انتخاب داشتیم: رستوران قدیمی شیراز، کافه رستوران دالون، رستورانهای ستاره قلات، فست فود وستا و کبابی شازده. غذاهای محلی قلات کشک پیاز، کشک گردو، عدسی، کله پاچه و آش رشته بود. مجید که از حمل کوله و طی مسیر حسابی گرسنه شده بود کشک گردو و کباب سفارش داد و تا جا داشت خورد. من اما دلم می‌خواست سبک باشم تا هیچ جای دیدنی قلات زیبا را از دست ندهم.

 

مغازه هاس صنایع دستی در روستای قلات

 

آبشار قلات و خاطره‌ای ماندگار

 بعد از ناهار یک ساعت استراحت کردیم و با آمدن احمدآقا رهسپار دیدن آبشارها و چشمه های بهشت گمشده تور شیراز شدیم. احمدآقا گفت نگران مسیر نباشید چون از سه آبشار قلات، دسترسی به دوتا از آنها راحت است در حدی که آبشار کوچکتر در نزدیکی بافت قدیم روستا قرار گرفته است.

 کالبد روستا با آن معماری خیره‌کننده کوهستانی‌اش چیزی بود که تا به حال در کمتر جایی دیده بودم. با طی مسافتی به رودخانه های شب شتری و چشمه‌انجیری رسیدیم. یک نایلون از کوله درآوردم و با دستکش و به کمک مجید و امیرکوچولو کمی زباله جمع کردیم. اطراف جویبارها گیاهان خودروی وحشی چشمک می‌زدند. احمدآقا بومادران، ختمی، آویشن، پونه و مرزه را خوب می‌شناخت. یک گونی کوچک را پر از سبزی کردیم. یک چای آتیشی هم برپا کردیم و توی گداجوش کوچکمان چند برگ آویشن تازه انداختیم. کنار آتش احمدآقا از معیشت مردم، از باغداری، دامداری و صنایع دستی اهالی روستا و از بی‌مهری‌هایی که نسبت به آثار تاریخی روا داشته می‌شود ناگفته ها گفت.  تماشای آبشارهایی که از میان صخره‌ها عبور می‌کردند و گوش فرادادن به صدای برخودشان با سنگ‌ها منظره ایست که هنوز از روستای قلات در خاطرم مانده است.

 

قلعه قزل ارسلان روستای قلات

 

خداحافظی با قلات

در مسیری که به سمت ماشین و ورودی روستا می‌رفتیم نزدیک غروب بود و چند کودک قلاتی داشتند سنگ‌بازی و شش‌خانه بازی می‌کردند. امیر دوست داشت به آنها ملحق شود اما فرصتی نبود. مجید گفت اگر می‌دانستیم قلات این همه سرگرمی و جا برای گردش دارد یک طوری برنامه ریزی می‌کردیم شب هم بمانیم. آخر کار از حمامی گذشتیم که تخریب شده بود و احمدآقا گفت پیرمردهای روستا می‌گویند سعدی یک بار در اینجا استحمام کرده است.

هوا کم‌کم رو به تاریکی می‌رفت که ما با تشکر از احمدآقا سوار بر ماشین شدیم. فضای ماشین پر شده بود از عطر آویشن و پونه و امیر توی بغلم آرام خوابیده بود. از قلات برای ما خاطره خوبی در ذهنمان ماند. اینها را نوشتم که اگر شما هم از جاهای دیدنی شیراز فقط شاهچراغ، حافظیه، باغ ارم، بازار وکیل و تخت جمشیدش را می‌شناسید این‌بار که به شیراز سفر کردید دل به دریا بزنید و از قلات تاریخی و سرسبز هم دیدن کنید.

 

کوچه پس کوچهه ای قلات شیراز

 

وضعیت آب و هوا
خلاصه مقاله

روستای قلات شیراز در ۳۶ کیلومتری شمال غرب شهر و در منطقه‌ای کوهپایه‌ای در کنار چشمه‌ای زیبا، در انبوهی از درختان و باغ‌های سرسبز قرار دارد. مردم این روستا با زندگی نیمه‌سنتی به کشاورزی، دامداری و باغداری و بعضی‌ها به کسب‌وکار و شغل گیوه‌بافی مشغول اند. گویش مردم این روستا بازماندهٔ فارسی میانهٔ جنوب غربی است.

انتشار :  3 خرداد 1402 به روزرسانی :  4 مرداد 1402 نویسنده :   انسیه کریمی
تصاویر مرتبط
قلعه قزل ارسلان روستای قلات
  • قلعه قزل ارسلان روستای قلات
  • خانه های روستای قلات
  • مغازه هاس صنایع دستی در روستای قلات
  • آبشار روستای قلات
  • باغ های قلات شیراز
  • سوغات روستای قلات
  • کوچه پس کوچهه ای قلات شیراز
  • روستای قلات شیراز
  • کوه های قلات شیراز
  • خانه های روستای قلات
اشتراک گذاری
درباره این مطلب دیدگاهی بنویسید
در رابطه با این مطلب دیدگاهی وجود ندارد